درد من …
پ .ن : به روزهای پایانی این وبلاگ نزدیک می شویم ، هر چند برایم سخت و حزن انگیز است ….
پ .ن : به روزهای پایانی این وبلاگ نزدیک می شویم ، هر چند برایم سخت و حزن انگیز است ….
کارمند بانک صادرات و دانشجوی دکتری مدیریت مالی هستم . علاقه مند به مباحث بانکی ، بازارهای مالی ، بورس و سهام و مدیریت منابع انسانی و ...
Fatal error: Uncaught ArgumentCountError: Too few arguments to function wpdb::prepare(), 1 passed in /home3/baharmiv3h/bankiblog.ir/wp-content/themes/elegant-box/footer.php on line 18 and exactly 2 expected in /home3/baharmiv3h/bankiblog.ir/wp-includes/wp-db.php:1295
Stack trace:
#0 /home3/baharmiv3h/bankiblog.ir/wp-content/themes/elegant-box/footer.php(18): wpdb->prepare('SELECT YEAR(min...')
#1 /home3/baharmiv3h/bankiblog.ir/wp-includes/template.php(704): require_once('/home3/baharmiv...')
#2 /home3/baharmiv3h/bankiblog.ir/wp-includes/template.php(653): load_template('/home3/baharmiv...', true)
#3 /home3/baharmiv3h/bankiblog.ir/wp-includes/general-template.php(76): locate_template(Array, true)
#4 /home3/baharmiv3h/bankiblog.ir/wp-content/themes/elegant-box/single.php(85): get_footer()
#5 /home3/baharmiv3h/bankiblog.ir/wp-includes/template-loader.php(77): include('/home3/baharmiv...')
#6 /home3/baharmiv3h/bankiblog.ir/wp-blog-header.php(19): require_once('/home3/baharmiv...')
#7 /home3/baharmiv3h/bankiblog.ir/index.php(1 in /home3/baharmiv3h/bankiblog.ir/wp-includes/wp-db.php on line 1295
خیلی دوست دارم که اندیشه ها و حال همه رو درک کنم
اما نمی تونم بفهمم که چرا ؟؟؟
ولی …
کاش!!…………
.
.
.
…
…..
همکار عزیز همیشه وهمه جا تغییر است اگه با تغییر حرکت کنی تمام مشکلات حل میشه اگه قرار دادی کنن مشکلی نیست چون انهایی باید بترسند که نا کارامدند واگه با تغییر هم سو شوی مطمئن باش 90درصد مشکلات حل میشه .به امید فردایی بهتر برای تمام همکاران شبکه بانکی
سلام . شما که جشنواره هم گفتین نمی رین . برای چی روزهای پایانی ؟ نکنه بازنشسته می شین ؟ یا … ؟
سلام
منهم با نظر دوم کاملا موافقم
رنگين کمان پاداش کساني است که تا آخر باران مي ايستند!
به یاد می اورم روزگاری را که من هنوز کار نداشتم و تو وبلاگ داشتی و بعد همکار شدیم
سلام – بابا کجا میخواین برین آقای صمدی؟ – تنهامون نذارین میدونم شما هم ناراحت و مضطربین مثل همه و من – ولی خب چکار میشه کرد – من که قرارداد رو امضا کردم – موقع امضا قرارداد یاد عهدنامه ترکمانچای افتادم – ولی خب …چه کیشه کرد؟
سلام
سلام
بعد از چند ماه رهائی از سیستم مزخرف بانک صادرات تازه الان میبینم که نگرانی هایم از آینده این بانک درست بود پس آفرین به خودم و تصمیم درستی که گرفتم
درود بر کاربر…
دقیقا همینطور است . اگر قرار بود ناکارآمدها بروند و تعدیل اینگونه باشد که ایران گلستان میشد.
مشکل ما اینجاست که شایسته سالاری توی ادارات ما یعنی یک شعار بی محتوا و در حقیقت همان کشک!!!
پاچه خوار سالاری و چاپلوس سالاری و .. جایی برای رشد نیروهای دلسوز وکارامد باقی نمیگذارد . این آن چیزی است که دوستان گله مندند. وبرخی مدیران که خودشان اینگونه بر سرکارآمده اند بدیهی است که از اینگونه نظرها خوششان نیاید و نخواهند حرف حق را بشنوند.
همکار تازه رها شده
با سلام
اگه میشه یه کم توضیح بدید چگونه از بانک رها شدید ؟ و کجا مشغول شدید؟
خیلی وقته که منم همین فکر به سرم زده
سلام
اي بابا اينقدر نگران نباشيد
اين مدير ميره و يکي ديگه مياد يه تغييرات ديگه ميده هميشه همين طور بوده
تازه تو اروميه يه ذمذمه هايي شنيدم که ميگن وزارت رفاه با قراردادهامون به مشگل برخورده و ميگن که قراردادها قانوني نيست .
جهرمي هم شنيدم که داره ميره جه بسا اين همهمه بزودي و به خير تموم بشه
فقط شانس بياريم تا اونموقع ناکارآمد شناخته نشيم
ببینید دوستان ! اصلاَ بحث کارآمد و ناکارامد نیست .
کجایین بابا .
این آقا میخاد فک و فامیل خودش رو بیاره و استخدام کنه .
شما فکر میکنین یه نفر که میخواد رئیس جمهور بشه و قبلاَ هم وزیر کار بوده باید چند نفر رو بیاره تو بانک صادرات و چند نفر از 30000 کارمند رو اخراج کنه .
اصلاَ شما فکر میکنین که این آقا اومده کار بکنه . زهی خیال باطل .
بانک صادرات یه پله است برای آقا که برسه به مقام صدارت اعظمی .
یه خبر
میگن جهرمی میخواد گم شده بره و قراردادها هم لغو میشه .
شما هم شنیدین ؟
ما ( خراسان رضوی ) قرارداد ها رو امضا کردیم .
اول پاداشها رو برداشتن .
بعد وامها رو برداشتن
حالا هم استخدام رسمی رو برداشتن .
می ترسم چند وقت دیگه روزمزد بشیم !!!
دوست عزیز مهم تفکر و طرز عملکرده.
درسته که جهرمی خواهد رفت و کس دیگه ای خواهد آمد و تغییرات دیگه ای خواهد داد ولی مهم اینه که تا به امروز بانک خودمون بعنوان یک خانه دوم فرض میکردیم و براش دلسوزی داشتیم و بچه ها رو بعنوان یک خانواده کنار هم میدونستیم و خلاصه مثل یه خونواده بودیم و برای سربلندی و پیروزی این خونواده تلاش میکردیم .
حالا به هر حال دست تقدیر آقای جهرمی رو اورد سر کار . مهم این مسئله هست که چه راحت همه وا دادند و اون روی خودشون رو نشون دادند. وچه راحت سایر مدیران این تغییرات ناخوشایند رو دامن زدند و با این مدیریت جدید خودشون رو سازگار کردند. ادم دلش از این میسوزه که با کیا داشته کار میکرده تا الان و خبر نداشته . دل آدم از این میسوزه که چرا تموم عمرش رو صرف این مجموعه کرده که توش برات هیچ ارزشی قائل نیستند و خیلی راحت تو رو به خیلی از امیال خودشون میفروشند.
روزگار اینگونه نمیمونه . گذر پوست به دباغ خانه خواهد افتاد
جناب آقای صمدی
با سلام
امروز تصادفی سری به وبلاگ بانک صادرات ایران زدم و چشمم به پیام درج شده در وبلاگ خورد و از خواندن آن بسیار شوکه شدم آخر شما به بنده قول داده بودید آن مجموعه پاور پوینت بنده را در مورد خاطرات مهندس مفرح روان شاد را در سالروز وفاتش در وبلاگ بانک خواهید نشاند و بنده از آن زمان تا کنون در انتظار فرا رسیدن آن روز موعد میباشم ولی امروز که فقط 2 روز به آن زمان مانده با این نوشته شما روبروشدم آیا آن قولی که به بنده داده بودید عملی خواهد شد اگر امکان داشت از طریق ایمیلم با خبرم سازید انتظار واقعا چیز دردناکی است
قربانت
کسیکه مدتها در انتظار یک وعده میباشد
سلام بر همکار محترم جناب آقای صمدی
من همکارتان در بانک کشاورزی هستم من فکر میکردم فقط سیستم کشاورزی مشکل داره می بینم اینجا هم همه دارن داد میزنند بخدا ما هم تو کشاورزی خیلی مشکل داریم داد همه همکارا درومده بخصوص اونهای که رابط ندارند
من 9سال سنوات خدمتی دارم تا حالا نه گردش شغلی دیدم نه تقسیم کار نه عدالت در پرداخت ها و نه ارتقا شغلی پیش هر کی هم داد زدم فکر خودش وجیبش بوده همه عمر کاریم تا الان تحویل دار بودم نا سلامتی لیسانس مدیریت هم دارم
1 ضرب المثل هست که میگه هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که نمک بگندد
عزیز گرفتاریم کاری نمیشه کرد بجز صبر صبر نمی دونم واقعا چی بگم