بایگانی برای دی ۱۳۹۳
امروز زنگ زدم یک شعبه کار داشتم از پشت خط صدای یک همکار شنیدم که داشت با خیال راحت و سرحال با یک بچه خوش بش می کرد و جدول ضرب می پرسید .
ناخواسته وضعیت خودم با اون مقایسه کردم و یا اتفاقاتی افتادم که باعث شد که ایشون و دیگران در موقعیتی باشند که […]
من از شب ها ی تاریک بدون ماه می ترسم
نه از شیر و پلنگ، از این همه روباه می ترسم
مرا از جنگ رو در روی درمیدان گریزی نیست
ولی از دوستان آب زیر کاه می ترسم
من از صد دشمن دانای لا مذهب نمی ترسم
ولی از زاهد بی عقل ناآگاه می ترسم
پی گم گشته ام در چاه […]
امشب به دو تا کلمه فکر می کنم …
امین و امانت …
دلم می خواد می شد که اونقدر امانتدار موقعیت و مقام خودمون می شدیم که دیگر هیچ کارمندی از سوء مدیریت ننالد و گله از مدیرانی نداشته باشد که امین و امانتدار نیستند و جفا می کنند و …
کاش می شد که ما هم […]