همکار تازه استخدامی و …

جمعه ۲۰ آذر ۱۳۸۸ -- ۲۲:۰۱

سلام
کسی میدونه من چی کار کنم؟
من تازه استخدام شدم نمیدونم چرا همه به من حمله می کنن؟
میگند کار یاد نمی گیری این حرفها؟
روز به روز حالم را بد کردن واقعا نمیدونم چی کار کنم؟
کاری کردن که دیگه حس کنم بودنم به هیچ کس کمکی نمی کنه؟
آیا واقعا این جوری هست که اونها می گن؟
واقعا نمی دونم گیج شدم


سلام
دوست و همکار عزیز …
دو فرض وجود داره ! یا اینکه این ضعف در شما وجود داره یا اینکه دوستانتون بیش از حد ازتون توقع دارند .
در هر حالت اول اگر واقعا به خودتون اعتماد دارید باید با تلاش و همت بیشتر سعی کنید تا خودتون اثبات کنید .
و
در حالت دوم باید مقداری صبور باشید و روحیه خودتون حفظ کنید. خیلی حر فها
باید بشنوید و خیلی چیزهایی باید بر بخورید که تصورش نداشته اید .

باید به اینده فکر کنید و برای تحقق ارزوهاتون بیشتر از همیشه سعی کنید .

براتون ارزوی موفقیت دارم

****************************************

به نظر شما وقتی رییس و معاون ما را در جمع خرد کند چه باید کنیم؟
چرا به جای دادن روحیه تنها تخریب باید بشوم؟
چرا فقط نقاط ضعفم بزرگ جلوه شوند و از جنبه های مثبت بی تفاوت بگذرند؟


راه ما چمن نرم نیست؛ مسیر کوهی است پر از تخته سنگ، که به بالا می رود، به جلو، به سمت خورشید.
راث وست هایمر

سلام …
اگر ابتدا باید یک تصویری از وضع فعلی جامعه و سایر کارها و شغلها داشته باشید ، راحت تر می تویند با این شرایط کنار بیایید..
نظام
اخلاقی عمومی ، سازمانی ما در شرایط خوبی قرار نداره ، اگر به مواردی که
شما عنوان نموده اید بر می خورید ، نباید چیز غریبی برایتان باشد …

شما سه راه پیش رو دارید :
1- همین الان با اعتراف به ضعف خودتون کنار بکشید و از بانک برید بیرون .
2- با شرایط فعلی بسوزید و بسازید ؛ حتی تا موقع بازنشستگی تون ..
3-
با امید و ایمان به اینکه روزی توانایی اصلاح امور را خواهید داشت ، صبر
کنید و خودتون برای روزهایی اماده کنید که به واسطه حضور تاثیر گذارتون
شرایط به نفع شما تغییر کنه و اون روزها روزهایی خواهد بود که بی نهایت از
شکیبایی و صبرتون در مقابل همه مشکلات لذت خواهید برد و قطعا بانک نیز از
وجود چنین کارکنانی سود خواهد برد .

باید اعتراف کنم ، رسیدن به
راه سوم بسیار اعتماد به نفس طلب می کند که متاسفانه شرایط و موقعیت ها و
افردای چون همکاران شما این راه خیلی سخت و دست نیافتنی می کنند ..

براتون صمیمانه ارزوی موفقیت می کنم …

*********************************************

ممنونم که نظر منرا درج می کنین.
واقعا نمی دانم چی کار باید کنم

اصلا فکر نمی کردم این جوری بشه

این درست هست که بنده سابقه بانکی ندارم و نمی توانم مثل بقیه کار کنم اما واقعا نمی دانم چرا بید به جای تشویق توهین ببینم؟؟
چرا باید هر روز بدی ببینم و زندگی دائم روی خشنش را نشان دهد
وقتی کار بانک به خودی خود استرس دارد چرا یاید استرس بیشتری را دیگران تزریق کنند؟؟
چرا باید حوزه به جای دفاع از ما حق را به رئیس ما دهد؟
چرا اینقدر تنها باید باشیم؟

می دانم که کار بانک را می توانم فرا گیرم و اصلا سخت نیست اما نمی خواهند.

*************************************

پ.ن : این متن حاصل نظرات دوست و همکار تازه استخدامی ما بود و البته چند خطی که بنده در پاسخ به نظراتشون نوشتم .

برای من که سن و سالی ازم گذشته توی بانک هنوز هم از این پیش آمدها اتفاق می یفته ، و حس این همکارمون درک می کنم . ولی خوب دیگه پوست کلفت شدم و به امید اینکه روزی برسه دیگه کمتر همکاری دچار این قبیل مشکلات باشه ، روزگار سپری می کنم .

ممنون می شم اگه  نظراتتون برای کمک و راهنمائی به  این دوست و همه همکاران تازه کارمون دریغ نکنید.

مهدی صمدی

کارمند بانک صادرات و دانشجوی دکتری مدیریت مالی هستم . علاقه مند به مباحث بانکی ، بازارهای مالی ، بورس و سهام و مدیریت منابع انسانی و ...

More Posts

  1. شنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۸ -- ۰۰:۰۱

    سلــــــــــــــــــــام..
    از داغ حسین اشک نم نم داریم
    در خانه ی سینه تا ابد غم داریم
    پیراهن و شال مشکی آماده کنید
    شش روز دگر تا به محرم داریم….

    اگه با لینک موافقی منو با نام”آنچه باید بدانی” لینک کن و خبرم کن… ممنون

  2. آفتابگردان
    شنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۸ -- ۰۸:۰۴

    سلام
    کارمندان تازه استخدام چون پختگی لازم رو ندارند خیلی مورد بی مهری واقع می شوند مخصوصا اگر جای کارمندان کاملی درشعبه فرستاده شوند.رییس شعبه تو سر این کارمند می زنه وبه رییس حوزه می گه کارمندان من ضعیف هستند و کاستی کمبود منابع پایان برج رو همین جور توجیه می کنه!از رییس حوزه ها می خواهم که کارمندان جدید را ابتدا به عنوان یک نیروی ازمایشی ومازاد بر نیروی فعلی شعبه اونها ابتدا در شعب بفرستند بعد که کاملتر شدندبه عنوان یک نیروی جایگزین بفرستند.درحالتی که به عنوان نیروی مازاد فرستاده شوند شعب درجه سه شرایط بهتری برای اموزش دارند واونها راکنار دست کارمندان نمونه سازمان برای اموزش بنشانند این خیلی مهمه !برخی کلاسها ودوره ها را بانک درهمان ابتدای اموزش برای کارمندان جدید تشکیل بده ! نوش دارو بعد از مرگ سهراب به درد نمی خوره!کلاسهای اموزشی متناسب با نیاز های واقعی باشه صرفا تیوریک نباشه و…
    به دوست جدید مون هم می گم بسیار صبور باشه ، بسیار حرمت همکار را حفظ کنه حتی اگر به اون ظلم کردند!!! فعلا سکوت کنه ! تا این نهال کوچک قوی بشه !کوچکترین چیزی را هم که یاد می گیره سریع یادداشت کنه تا فراموش نکنه یه جزوه برای خودش درست کنه تا هر چیزی را برای یادگیری فقط یکبار به او بگویند و به خودش بگوید اگه من یه رییس بودم چه جور کارمندی دوست داشتم ؟و مقابل برخی از دستورات چشم گفتن یادت نره برخی از دستورات بعد از گذشت زمان خودبخود لغو می شهو…

  3. نیما
    شنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۸ -- ۱۹:۲۴

    باور کنین من می تونم

    من توانایی لازم را دارم

    من خنگ-گیج و اینهایی که به من می گن نیستم

    من فقط می خوام یه کارمند پخته بیاد لطف کنه کار را به من یاد بده.

    قول می دم کمتر از یک هفته بتونم کار را راه بیندازم

    اما چه فایده

    من یک نیروی به درد نخور و هیچ در نظر گرفته می شوم.

    آن قدر گفتن خنگ که جدا خنگم کردن

    اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

  4. همکار رفاه–1
    شنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۸ -- ۱۹:۵۹

    سلام
    اول میخواهم بهت خوش امد بگم.خیلی خوشحالم که شما همکار ما هستید.

    خوب راستش این چیزهایی که نوشتی اصلا غریب نیست.
    همه ما با شدت و قوت کمتر یا بیشتر تجربه اش کردیم.
    راستش من 6ماه اول خدمتم در یک جهنم واقعی بودم و هر روز هزار بار ارزو میکردم تمام بشه.
    اما حالا کلی بهش میخندم.
    درسه که کار بانک کار سختی نیست و راستش روسای ما مخصوصا قدیمیها که مدرک دانشگاهی هم ندارند نمیخواهند این را قبول کنند که همه میتوانند کارمند بانک بشوند و احتیاج به تخصص خاصی نیست اما با همه سادگی -ریسکش خیلی زیاده.
    اگه کسری بیاری یا اشتباه واریزی و … میخواهم بگم این سختگیری اولیه لازمه چون دقتت بالاتر میره به قول معروف باید فوت کوزه گری را یاد بگیری تا استاد بشی
    من با توهین به همکار اصلا موافق نیستم چون اعتقاد دارم با ارامش و با لحن ارامتر هم میشه اموزش داد و اتفاقا تاثیرش زیادتره

  5. همکار رفاه–2
    شنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۸ -- ۲۰:۰۶

    اما سعی کن ارامش خودت را حفظ کنی و تجربه هشت ساله من میگه سعی کن احترام روسا را همیشه حفظ کنی تا محیط متشنج نشه.
    من کاملا احساست را درک میکنم و ارزو داشتم تو اینجا بودی تا راحتر باهات حرف میزدم اما از همین فاصله میگم که این روزها زود میگذره
    سعی کن مواردی را که بهت اموزش میدهند خوب به ذهن بسپاری تا با ارمش از شعبه بری خانه
    نه اینکه فکرت مرتب مشغول اسناد روزانه باشه که ایا درست عمل کردی یانه
    در مورد سابقه هم نگران نباش با گذشت زمان سابقه همه زیاد میشه مهم سابقه نیست مهم اینه که در این سیستم سالم کار کنی و سالم بمانی
    مهم اینه که مشکلی برایت پیش نیاد
    متاسفانه مردم پشت باجه خیلی هاشون اگه بفهمند کارمند بانک داره اشتباه میکنه یا پول زیادتری گرفته به روی مبارک نمیارند

    با ارامش کار کن مهم نیست چند تا سند میزنی مهم اینه که درست کار کنی با دقت و تمرکز کامل
    حواست فقط به کارت باشه به کار هیچ کس کار نداشته باش فقط حواست به سندی باشه که داری میزنی به پولی که داری میدهی خوب امضای مشتریان را چک کن اگه نمیخوانه پاس نکن
    هیچ دستوری را شفاهی انجام نده ما در بانک دستور شفاهی نداریم هر کس خواست کاری را بر خلاف مقررات انجام بدی باید پاراف کنه
    باید پاراف کنه یعنی باید مسوولیت حرفی که زده دستوری که داده را قبول کنه

  6. همکار رفاه–4
    شنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۸ -- ۲۰:۱۷

    سعی کن از بخشنامه ها و اطلاعیه های بانک اطلاع کامل داشته باشی
    یک دفتر بردار و نکات مهمش بخشنامه و اطلاعیه ها را یادداشت کن و مرور کن
    اطلاع داشتن یعنی داری راه را به روی متخلفان می بندی

    به نظر من این چیزهایی که نوشتی یک جور راه و رسمه که متاسفانه در همه بانکها و در تمامی سالها وجود داشته
    مسلما روش درستی برای برخورد با یک همکار تازه استخدام نیست اما خیلی از این سختگیریها به نفع شماست
    تا مثل فولاد اب دیده شوید محکم و استوار

    شما قراره 30سال در این سیستم کار کنی پس اصلاخودت را نباز
    با اعتماد به نفس و روحیه خعالی کارت را شروع کن
    از اشتباه کردن نترس هر کس کار میکنه اشتباه هم میکنه طبیعیه اما مهم اینه که درس بگیری و تکرار نشه

    من اصلا اعتقاد ندارم شما نطقه ضعف دارید یا به قول روسا یاد نمیگیرید .
    کار بانک چیزی نیست که بخواهی بگی من یاد نمیگیرم
    فقط زمان لازمه و تجربه
    یک کم صبور اش
    یک روز خودت به این روزها میخندی و همه اش میشه خاطره
    باور کن
    ……………
    کلام اخر اینکه نگذار حرفهای منفی بقیه باعث بشه روحیه ات خراب بشه و احساس ناتوانی کنی
    شما توانایی های بسیاری داری و مطمن ام در اینده نزدیک موفقیتهای چشمگیری پیدا میکنی
    اگه دیدی هنوز استرس داری با یک مشاور صحبت کن تا راههای رسیدن به ارامش روحی را بهت اموزش بده
    سخت نگیر تا سخت نگذره از کنار مشکلات با شوخی و خنده عبور کن اون وقت میبینی حساسیت روسا هم کمتر میشه

    موفق باشی همکار خوبم

  7. همکار رفاه–2
    شنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۸ -- ۲۰:۴۱

    راستی یادم رفت بگم در هر شعبه ای یک نفر هست که از تازه استخدامها به خوبی استقبال میکنه و کار یادشان میده
    سعی کن پیداش کنی

    معلومه که خنگ نیستی فقط کم تجربه ای به با گذشت زمان همه چیز حل میشه

    با تکرار و مرور چیزهایی که اموزش میبینی اوضاعت بهتر میشه

    نگران نباش

  8. همکار رفاه
    شنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۸ -- ۲۰:۴۳

    اگه دوست داشتی سری به وب لاگ من بزن تا ارامش پیدا کنی

    http://zibazehn.mihanblog.com/

  9. همکار رفاه
    یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۸ -- ۱۶:۰۳

    http://www.jomle-bozorgan.mihanblog.com/
    همکار تازه استخدام ما
    سلام
    لطفا این سایت را ببین
    جملاتش خیلی اموزنده است

  10. محمد
    یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۸ -- ۱۶:۴۵

    به نام حنان
    گفت جانا سخن از زبان ما می گویی
    با سلام محضر همکار فرهیخته و فاضلم جناب مستطاب صمدی،ایضا همکار تازه نفس (یا بقول خود و دیگر همکاران عزیز«تازه استخدام »)
    مدت مدیدیست که در باب مسائل ،مشکلات،معضلات مترتب در حوزه بانک و بانکداری(سازمان) مطلب را به رشته تحریر در نیاورده ام که خود می تواند معلول علل و عوامل پر شماری باشد که احصاء و واکاوی آنها از حوصله جنابعالی و مخاطبان اندیشمند تارنگار فخیمه«کارکنان بانک صادرات»به مدیریت جناب صمدی خارج باشد.ولی به ضرس قاطع می توان اذعان داشت که علت العلل آن عدم اعتناء و اهتمام به مطالبات فرودستان سازمان از سوی فراداستان سازمان می باشد.
    در حقیقت تصمیم گیران سازمان نگاه جامع الطراف به ابوالجمعی خود ندارند و بقول دکتر شریعتی برخی از آنها راه غلط می روند و بعضی هم غلط راه می روندوالبته معدودی نیز هستند که متمایز و ممتاز از دیگران راه صواب را برگزیده اند و برآنند تا تاثیرگذار باشند ولی تجربه و گذشت زمان موید این مدعاست که شوربختانه هژمونی دوشق نخست این گروه مدیران کارآمد را به انحاء مختلف و حتی شیوه های ماکیاولیستی از حیز اعتبار ساقط می کند. لذا ناگزیرند همرنگ جماعت شوند و از آنجائیکه ایرانیان همیشه تابع جو عمومی جامعه اند واز متمایز بودن که مستلزم پرداخت هزینه است حذر و اخافه دارند و از این رو گروه اخیر نیز ناگزیربه تاسی از مشی منکوب تاثیر پذیری هستند و بقول ابن خلدون اقلیت گویا هماره فدای اکثریت است.

  11. محمد
    یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۸ -- ۱۶:۴۶

    با این مقدمه در این مجال نگاهی بر دغدغه های ارزشمند این همکار تازه نفس معطوف می دارم و سعی میکنیم مطالبی را-از زبان کارمندی کم تجربه-ایفاد دارم که امیدوارم مقول طبع مطبوع وی واقع شود.
    گزاره ای که وی بعنوان تخریب،توهین و به لسانی ترور شخصیت مطرح ساخته اند باید معترف بود حقیقتی تلخ،منغض و فوق العاده ضد اخلاقی می باشد که فضای سازمان های ما را به تسخیر خود درآورده است و نوک پیکان فوج همجه هانیز متوجه کسانیکه به تازگی رخت کارمندی را بر تن انداخته اند،بالاخص کسانیکه از توانمندیهای خاصی نیز برخورداند و چهره آنها در سازمان شاخص می باشد که مشکلات این گروه عدیده است چرا که مورد بخل حسودان بدگهر و عنودان بد طینت می باشند لذا سناریوهایی که برآنها تدارک دیده می شود به مراتب ابعاد گسترده تری از دیگران دارند؛ لذا چنین افرادی می بایست با حسن تدبیر،قدرت فراست،نیروی ذکاوت و البته توکل بر حضرت حنان این مرحله گذار را پشت سر گذارند گرچه ممکن است این مرحله گذار به سالیان درازی اطاله پیدا کند.
    ولی در عین حال فارغ از کسانیکه قصد عقده گشایی از کارکنان تازه نفس دارندافرادی نیز پیدا می شوند که می تواند ملجاء و مامنی امن تلقی شوند،لیکن بهترین نسخه ای که نگارنده برای خود تجویز نموده است بالا بردن آستانه تحمل و تقویت سعه صدر در رویارویی با کوه مشکلات که واقعا طاقت فرسا می باشد. ولی محکوم به پذیرفتن هستیم و در واقع …
    ایام عزت مستدام

  12. همکار رفاه
    یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۸ -- ۱۹:۵۸

    سلام
    مطالب اقا محمد خیلی خوب است ولی کاش به زبان ساده مینوشتند ما راحتر میفهمیم.
    اخه حس میکنم اینجا یک فضای دوستانه است.
    مرسی

  13. فراری
    دوشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۸ -- ۰۳:۰۳

    با سلام
    درد دل یکی از دوستان رو خوندم. اما خوب توانایی هر کس در هر کاری اندازه ایی داره. اگر الان ضعیفی و دیر یاد می گیری ربطش به ذهنیت خودت هست. اما فکر اینم کن که تو تازه استخدامی . مثل یک ماشین که باید آب بندی شه میمونی. سعی کنی یاد میگیری. رئش شعبه با معاونش هم بد حرف میزنه.

    من تو بانک استخدام شدم و دوره آموزشیو طی کردم چند روز اموزشی تو بانک که رسید فهمیدم چقدر سخته کار بانکی مخصوصا اینکه همش استرس بود
    من کنار یک کارمند با سابقه بودم برا آموزش اما خوب وقتی آخر وقت میدیدم که با این همه سابقه موقع بستن حسابها و خوندن حسابها یک ترس ناخوداگاه داشت فهمیدم برای منی که این همه معمولی می ترسم کار بانک بدرد نمی خوره

    اما کم کم یاد میگرفتم با سیستم .حالا بعضی چیارو بزور اما بعد 20-30 بار یاد می گرفتم تو 4-5 روزی که بودم
    من جچون دانشجو فوق بودم ترجیح دادم به درسم ادامه بدم چون کار بانک نمیذاره درس بخونی

    خلاصه انصراف دادم
    اما تو اون چند روز کم کم یاد می گرفتم بعضیارو هم یاد نگرفتم .
    الانم اگه تازه استخدامی نترس. مطمئنا روزی یاد میگری. دیرو زود داره اما سوختو سوز نداره
    در آخر هم به کارمندان بانک خسته نباشید میگم چون تو اون آموزش چند روزه فهمیدم جچقدر سخته کارشون و 5 کیلو لاغر شدم

  14. نیما
    دوشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۸ -- ۲۱:۱۷

    آقا محمد عجب قلمی دارن

    حتما توانایی ادیب شدن را داشتن و دارن


    نیما جان …

    قبلا هم گفتم که اوضاع فعلا اصلا قشنگ نیست و این تنها خودت هستی که می تونی شرایط تغییر بدی …
    یک چیز هم بابت درسهات بگم ، متاسفانه در صورت اطلاع دوستان از وضعیت تحصیلی تون ممکنه این هم علتی باشه برای محبت بیشتر به شما …
    سعی کن کمترین تاثیر منفی از این بابت در جمع همکاران ایجاد کنی …
    در کل زیاد هم نسبت به همکاران گلایه مند باشی ، چون من در این موارد سیستم سازمانی بیشتر از همه چیز مقصر می دونم ..
    امیدوارم روزی برسه که خبر موفقیت شما رو بشنوم …
    برات ارزوی موفقیت و سلامتی دارم …
    ارادتمند مهدی

  15. مجید
    یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ -- ۱۹:۱۱

    سلام دوست من . منم شرایطم مثل تو . اولش اینطوریه ولی چند ماه که بگذره همه چی درست میشه . مثل اینکه سربازی نرفتی