صداقت !! ؟؟

پنج شنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۸ -- ۲۰:۴۴

مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد، وقتی می گفتند : چرا دیر می آیی؟ جواب می داد: یک ساعت بیشتر می خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم، برای آن یک ساعت هم که پول نمی گیرم.
 یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید.

مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می زد تا شاگرد ها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود. یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود.

مرد هر زمان نمی توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت ، در زمانی که آنها می خواهند تحویل دهد، سفارش را قبول نمی کرد و عذر می خواست. یک روز فهمید مشتریان ش بسیار کمتر شده اند.

مرد نشسته بود. دستی به موهای بلند و کم پشتش می کشید . سیگاری آتش زد و به فکر فرو رفت. باید کاری می کرد. باید خودش را اصلاح می کرد. ناگهان فکری به ذهنش رسید. او می توانست بازیگر باشد:

از فردا صبح ، مرد هر روز به موقع سرکارش حاضر می شد، کلاسهایش را مرتب تشکیل می داد، و همه ی سفارشات مشتریانش را قبول می کرد.
او هر روز دو ساعت سر کار چرت می زد. وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می رفت، دستهایش را به هم می مالید و با اعتماد به نفس بالا می گفت: خوب بچه ها درس جلسه ی قبل را مرور می کنیم.
 سفارش های مشتریانش  را قبول می کرد اما زمان تحویل بهانه های مختلفی می آورد تا کار را دیرتر تحویل دهد: تا حالا چند بار مادرش مرده بود، دو سه بار پدرش را به خاک سپرده بود و ده ها بار به خواستگاری رفته بود.
حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده ، مدیر آموزشگاه راضی است که استاد کلاسش منظم شده  و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده اند.

اما او دیگر  با خودش «صادق » نیست. او الان یک بازیگر است ..

پ .ن 1: صداقت و سلامت اخلاقی این روزها دیگر در خیلی از امور زندگی شخصی و اجتماعی جامعه ما دیده نمی شود.
اخلاق به کیمیایی نایاب مبدل شده و کسانی که هنوز خواهان این گنج هستند باید مرارت ها و رنجهای بسیاری را متحمل شوند .
شاید به نظر شما من کمی بد بین به مسائل پیرامون خود هستم اما خود شما هم می توانید حضور و وجود اخلاق ، درستی ، صداقت را در اطراف خود بسنجید.

و در مرحله بعد ببینید اگر بخواهید کارهای خود و دیگران را بر ساس معیار درستی و سلامت اخلاقی پیش ببرید تا چه حد موفق خواهی بود .

جای تعجب این جاست که دیگر انتظار نداریم در این جا و انجا ،کارها بر اساس اصول صحیح خود انجام بگیره و برای تسریع در انجام امور یا دور ماندن از درگیری و نزاع خود را مبتلا به کارهایی چون رشوه ، چاپلوسی ، ریا کاری و .. می کنیم.

وقتی رفتارهای سازمانی و اجتماعی افراد به یک امر برای تامین منافع شخصی و گروهی نزدیک می شود و
هر کس هر چیز را که مطابق با میل و سلیقه شخصی خود است ، تایید می کند و
منافع عمومی و سازمانی را نادیده می گیرد باید منتظر عواقب زیانبار این فرهنگ ناصواب باشیم .

وقتی دروغ گویی ، ریا کاری ، تملق گویی و چاپلوسی در یک سازمان و یک جامعه بهترین روش برای رسیدن به هدف ، رشد و پیشرفت باشد ، و به یک باور عمومی تبدیل می شود ، باید سخت در هراس بود تا مبادا به جایی برسیم که دیگر فرصتی برای جبران و بازگشت نداشته باشیم.

متاسفانه این بلای مصیب بار ، این روزها در همه مراتب و سطوح جامعه دیده می شود و در هر چه به سوی هرم بالای ساختار اجتماعی حرکت می کنیم ، میزان انحراف بیشتری را در بعضی موارد شاهد خواهیم بود . حال این که منشاء  شیوع این بیماری از کدام جهت بوده باید کنکاشی منصفانه داشت تا شاید بتوان زودتر مانع گسترش فزاینده  ان شد . هر چند معتقدم که فرصت زیادی برای …

البته عده ای ممکن است این خطر را منکر شوند و به رشد نمودارها و اعداد ارقام را بدون نزول محسوس استناد کنند ، اما باید اذعان داشت که بار کج به منزل نمی رسد حتی اگر گذر زمان ، اعداد و ارقام و انکار واقعیت به بهانه مصلحت موجب غفلت ما شود .

سعی کردم به مصداقی برای این مطلب اشاره نکنم چون مطمئنا اگر شما هم این موضوع را تایید کنید ،موارد زیادی در محیط کار و سازمان و اجتماع و … به ذهنتان خطور خواهد کرد.

پ.ن 2: ترجيح ميدهم با كفشهايم در خيابان راه بروم و به خدا فكركنم تا اين كه در مسجد بشينم و به كفشهايم فكر كنم(دکتر شریعتی)

مهدی صمدی

کارمند بانک صادرات و دانشجوی دکتری مدیریت مالی هستم . علاقه مند به مباحث بانکی ، بازارهای مالی ، بورس و سهام و مدیریت منابع انسانی و ...

More Posts

  1. همکار رفاه
    جمعه ۱۷ مهر ۱۳۸۸ -- ۰۷:۴۷

    سلام
    این پست خیلی تاثیر گذار بود.

    برایتان ارزوی موفقیت روزافزون دارم.

  2. س.ش
    جمعه ۱۷ مهر ۱۳۸۸ -- ۰۸:۲۵

    سلام و خسته نباشید
    دوست عزیز،من در خرید اینترنتی توسط سپهر بانک دچار مشکل شده ام و آن اینکه نمیدانم رمز عبور اینترنتی ام دقیقا چیست!مدتی قبل دستگاه رمزیابم را دریافت کردم ،اما فقط برای ورود به حسابم از طریق سایت مخصوص بانک و انتقال وجه میتوانم از آن استفاده کنم. هنگام انتقال وجه،امضای الکترونیکی دریافت کردم و فکر کردم رمز دوم همان امضای الکترونیکی است.اما نبود.متاسفانه در سایت اصلی بانک هم هیچ توضیحاتی راجع به این موضوع داده نشده و کارمندان بانک هم کاملا از سیستم بانکداری اینترنتی بی اطلاع هستند.
    واقعا ممنون میشوم اگر راهنمایی کنید که رمز دوم کارتم را چگونه و از کجا باید بگیرم؟



    سلام
    دوست عزیز متاسفانه ادرس ایمیل تون ننوشتید تا ..
    اینجا می نویسم :
    در خرید اینترنتی رمز دوم را باید یک عدد بیش از پنج رقمی در خودپردازهای بانک صادرات ثبت کنید . در قسمت تغییرات رمز …
    رمز دومی که در بانکداری اینترنتی گفتید باز هم مربوط به همان دستگاه رمزیاب می باشد که باید پس از ثبت عدد 2 سه عدد را که سیستم به شما می دهد به دستگاه وارد کنید تا خود دستگاه رمز مرحله انقال وجه را به شما بدهد .
    باز هم اگر سوالی بود حتما ادرس خودتون قید کنید ..
    شاد باشید

  3. همکار
    جمعه ۱۷ مهر ۱۳۸۸ -- ۰۸:۴۱

    واقعیت در ما نیست در سایه های ما است.

    خوبی و بدی هر چیزی تاثیری است که، سایه های ما بر اطراف مان می گذارد.اثری از صداقت یا عدم صداقت ما نسبت به اطراف مان.
    صداقت و سادگی با خویشتن،چیزی است که امروزه یا وجود ندارد یا رد کمرنگی از آن رنگ در میان هزارها ذره ی نور و هوا باقی مانده است.
    ما فکر می کنیم هوایی که تنفس می کنیم خوب است،غافل از اینکه سرشار است از عدم راستی هایی که در بطن همه ی ما موجود است.ما آدم ها برای رسیدن به خوب و بدهایی که دیگران به ما سنجاق می کنند از سایه ها مان دور می شویم و به راحتی صداقت مان را زیر خرواری از سلول های رنگی پنهان می کنیم.
    زندگی در میان هزار ها انرژی ،که هیچ کدام ذره ای صداقت در اعمال و رفتارشان ندارند،رفته رفته انسان را به وادی پوچی می کشانند.
    تلاش برای صادق بودن در میان خیل عظیم این انرژی, خود کاری است صعب که بیش از پیش آدمی را به قعر چاه پوچی فرو می برد.بی آنکه طنابی برای نجات وجود داشته باشد.
    این ذرات انرژی همواره آدم را فرو رفته تر در خود می کند؛تا آنجا که دیگر حضور آدم ها سوهانی می شود بر روح آدمی ،که همواره آنرا می خراشد و زخمی عمیق و عمیق تر حاصل می شود.
    محیط پیرامون مان هر روز بی اعتمادی را به ما تزریق می کند و به مرور اعتماد ما را به محیط اطراف کم تر.تا آنجا که نگاه که می کنی اثری از انچه خوبی یا بدی است نمی بینی.
    تنها سایه هاست که واقعی اند.

  4. همکار2
    جمعه ۱۷ مهر ۱۳۸۸ -- ۱۵:۲۴

    … واینکه همه میدانند و ادامه می دهند, دردناکتر و خطرناک تر است !!!؟؟؟…

  5. همکار رفاه
    جمعه ۱۷ مهر ۱۳۸۸ -- ۱۶:۴۱

    Whenever one door closes I hope one more opens

  6. چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۸ -- ۱۱:۱۴

    متاسفانه این روزا نون توی ریاکاریه…

  7. همکاربانک ملت
    جمعه ۲۲ آبان ۱۳۸۸ -- ۱۸:۲۰

    برای اولین بار بااین وبلاگ آشنا شدم ، و این پست خیلی برایم جذابیت داشت ، چون خودم بخاطر اینکه صادقانه با مسئولانم برخورد دارم و رک هستم ،خیلی از سایرین عقب تر م
    ،وبلاگ زیبایی دارید .
    خدا قوت همکار گرامی