“من ” و “ما”
همیشه اعتقاد عجیبی به “ما” داشتم و معتقد بودم که باید برای خدمت به دیگران از حق خود گذشت و خدمت رسانی عمومی برام اهمیت زیادی داشت .
مثلا با وجود شلوغی زیاد کارهای باجه تلاش می کردم که کار مردم زودتر راه بیفته ، حتی اگر به خودم فشار می یومد و کلی خسته می شدم .
اما این روزها دارم به این باور می رسم که کمتر کسی هست که به امثال من اهمیت بده و قدرشناس باشه و هر کس تلاش می کنه به دنبال نفع شخصی خودش باشه و به دیگران توجه زیادی نمی کنه .
گرچه هیچ وقت تصور نمی کردم به این باور برسم اما گویا همه چیز داره به سمتی بره که به “من” توجه بیشتری داشته باشم و اول سعی کنم به خودم ضرر و اسیبی نرسه و خسته و درمونده نشم و بعد تلاش کنم به دیگران در حد وظایف و انتظارات خدمت کنم .